درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبلهنما رفت
در بین غزل نام تو را داد زدم، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت!؟
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت
در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت!؟
میخواست بکوشد به فراموشیات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت...!!!
شعر: محمدسلمانی
موسیقی متن: علیمومنیان
خوانش: باراننیکراه
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
مجله هنری کایان پنجره ای برای دیده شدن
پاییز 97 شروع داستان ماست. تلاش ما برای به اشتراک گذاشتن وقایع و رویداد های فرهنگی و هنری است. کایانی باشید.
با ما در ارتباط باشید.
ارتباط از طریق واتس آپ یا تلگرام: 09904349692
برای ارسال آثار و مطالب میتوانید از بخش ارسال آثار اقدام کنید
برای اطلاع از پست های جدید صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید.
کلیه مطالب منتشر شده در سایت تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران است